اندر باب جدانویسی و سرهم نویسی
امروزه در نگارش به ویژه میان جوان ترها گرایش غالب به سمت جدانویسی است و این گرایش گاهی شکلی کمابیش افراطی یافته است.
در این تردیدی نیست که جدانویسی در حد معقول خود به بهسازی خط فارسی در این چند دهه کمک کرده است. این را هم باید به عنوان یک قاعده پذیرفت که در جاهایی که میان جدانویسی و یا پیوسته نویسی اجزای یک کلمه یا ترکیب تردیدی داریم، یعنی آن گونه نیست که یکی از دو جانب قضیه ارجحیتی قطعی داشته باشد، جدا نوشتن به احتیاط نزدیک تر است.
ولی این گرایش به جدانویسی نباید یک مزیت مهم پیوسته نویسی را از نظر ما دور بدارد و آن استفاده از شکل هندسی کلمات برای خواندن متن است. این را باید توضیح دهم.
خط فارسی به گونه ای است که بیشتر حروف در آن امکان اتصال دارند، به خلاف خط های لاتینی که در آنها حروف کاملاً مستقل اند. این گاهی برای فارسی زبانان مایه دردسر است؛ مثلاً آنجا که می باید شکلهای مختلف یک حرف را فراگیرند، مثل «ب» اول و «ب» وسط و «ب» آخر، و نیز در جدانویسی و پیوسته نویسی بعضی کلمات و ترکیبات.
ولی باید پذیرفت که خط فارسی به سبب همین ویژگی یک مزیت هم دارد و آن ایجاد شکل های هندسی متفاوت و متمایز برای کلمات است. یعنی خط بدین ترتیب جنبه بصری بیشتری می یابد و راحت تر خوانده می شود، مثلاً دو کلمه «حافظ» و «حفیظ» در خط فارسی شکل هندسی متفاوتی دارند که همین سبب می شود چشم خواننده بدون زحمتی این دو را در جمله تشخیص دهد و نیازی به خواندن تک تک حروف نباشد. ولی همین دو کلمه با خط انگلیسی چنین می شوند: Hafez و Hafiz. اینجا خواننده متن باید تک تک حروف را بخواند. همین گونه است کلمات «سعید» و «سعدی» که هر یک ساختار هندسی متفاوتی دارند. حرف «ی» در سعید به صورت «یـ» آمده است و در «سعدی» به صورت «ی»، کلمه «سعید» یک پارچه است و «سعدی» دو پارچه. همین دو ساختار هندسی متفاوت به کلمات داده است.
ما بسیاری از وقت ها به جای تمرکز در تک تک حروف، این ساختار ها را با سابقه ای که از حضورشان در ذهن داریم تشخیص می دهیم.
حالا هرچه به سمت جدا نویسی حرکت کنیم، از این ساختار های هندسی دور تر می شویم، یعنی ...
ادامه مطلب |